
10) Tomb Raider
سازنده: Crystal Dynamics
ناشر: Square Enix
X360, PS3, PC
متاسفانه در این چند وقت اخیر آنقدر Reboot های بد و زشت مارا شوکه کردهاند که بیشتر گیمرها اساسا به این واژه آلرژی پیدا کرده و حتی شنیدن شایعه Reboot شدن یک فرانچایز قدیمی نیز حسابی بر روی اعصاب گیمرها پاتیناژ رفته و آنها را دچار خندههای هیستریکی خواهد کرد! اما از تاثیرات روانشناختی واژه "Reboot" بر روی گیمرها که بگذریم خوشبختانه Tomb Raider جدید و خبر Reboot شدن آن، با توجه به این واقعیت که روند کلاسیک مجموعه به آخر خط خود رسیده و ادامه دادن آن نیز تنها تکرار مکررات است، نه تنها به هیچ عنوان اعصاب خرد کن نیست بلکه طرفداران مجموعه را نیز حسابی سر ذوق آورده است! حال یا به خاطر استعدادهای بسیار بالا و قابل ملاحضه کارمندان خوش ذوق Crystal Dynamics است و یا جذابیتهای ذاتی سری Tomb Raider و کشف ناشناختهها، به دست یک مهاجم جذاب و زیبا، بازی جدید از هر نظر عالی و دوست داشتنی است و توانسته در هر یک از نمایشهای خود گیمرها را بیش تر از پیش به آینده درخشان خود امیدوار کند! نفوذ به معابد باستانی مرموز برای یافتن گنجینهای پنهان و کشف اسرار نهفته در آنها از جمله تجربههای مجازی فوقالعاده جذابی است که خصوصا در این سالها، تغییر سلیقه گیمرها و روی آوردن بیشتر سازندگان به خشونت و تکه تکه کردن دشمنان باعث شده کمتر فرصت و شانس انجام آن را داشته باشیم. به همین دلیل باید گفت اهمیت Tomb Raider برای دوست داران این سبک بیشتر از قبل شده و چشمهای بسیار زیادی به حضور دوباره لارا کرافت دوخته شده است. لارا کرافت (Lara Croft) که قطعا معرف حضور شماست؟ قهرمان جذاب و خوش اندام مجموعه که توانسته در طول سه نسل با اکتشافات باستانی و بعضا افسانهای خود دل میلیونها گیمر کوچک و بزرگ را بهدست آورده و با ایجاد ذائقهای جدید برای گیمرها، زمینه ساز تولد و شکلگیری عناوین بزرگ و کوچک مختلف، از جمله سری محبوب Uncharted، شود. دیدن دوباره این باستان شناس حرفهای (و البته در نوع خود خطرناک!) همیشه اتفاق واقعا جالبی است. خصوصا اگر این قرار ملاقات جدید به جای جنوب آمریکا و یا قلمروهای ناشناخته آفریقا در جزیرهای مرموز و عجیب و غریب به سبک فیلم Lost ترتیب داده شده باشد!
فصل جدید ماجراجوییهای لارا کرفت جدید ما در جزیرهای ناشناخته و مرموز رقم خواهد خورد که پس از یک حادثه وحشتناک و نابود شدن کشتی مسافرتیش ناخواسته به آن گام نهاده و وارد ماجراهای خطیر آن شده است. لارا کرفت جدید اینبار برخلاف گذشته دیگر نه یک باستان شناس ماهر و حرفهای بلکه یک جوان خام و بیتجربه است که در طول داستان، به آرامی تبدیل به یک قهرمان واقعی خواهد شد. این توجه و تمرکز بیشتر سازندگان به شخصیت دخترانه و انسانی لارا کرافت باعث شده است تا برخلاف تصورات قبلی ثبت شده در ذهنمان، کنترل شخصیتی را در دست گیریم که نه یک فرد شکست ناپذیر بیاشتباه، بلکه یک انسان، همراه با تمام ضعفها و قوتهای انسانی است. لارا کرافت جدید بارها شکست خورده، زخمی شده و حتی در معرض کشته شدن قرار خواهد گرفت اما هیچگاه تسلیم مشکلات قرار گرفته در مقابل نشده و این استقامت و روحیه جنگندگی اوست که او را از دیگر افراد حاضر متمایز خواهد کرد. البته این بدان معنی نیست که لارا جدید دیگر قادر به اجرای حرکات آکروباتیک و بالا رفتن از دیوار راست نخواهد بود! سیستم پلتفرمینگ و عبور از موانع که از جمله خصوصیات استاندارد شده و کلیشه مجموعه به شمار آمده و نماد Tomb Raider نیز محسوب میشود جزو مواردی است که در کنار داستان و شخصیت پردازی، دست خوش تغییر و تحول شده و در نحوه اجرا و پیاده سازی آن تجدید نظر شده است. طبق صحبتهای سازندگان همه چیز قرار است در این بخش از بازی از نو چیده شده و با مکانیزمی جدید دوباره پیاده سازی شود. همه این تغییرات، بیشتر به منظور رسیدن به استانداردهای جدیدی است که جادوگران Naughty Dog با شاهکار خود، Uncharted 2 از نو تعریف کرده و سازندگان نیز خود بارها اقرار به الهام گیری از آن کردهاند. البته شاید پیروی از این استانداردها باعث شود بازی جدید به جای پیروی از ذات اصلی سری، رنگ و بوی سری Uncharted را به خود گیرد اما باید پذیرفت و اقرار کرد بعد از موفقیتهای بی شمار U2 و کاهش محبوبیت مکانیسم کلاسیک TR فرار از این واقعیت امری اجتناب ناپذیر و سود مند برای ادامه حیات بازیست.
علاوهبر مکانیسم پلتفرمر TR بخشهای مبارزهای و اکشن آن نیز در این موج تغییرات بینصیب نمانده و یک دست اساسی به سر و گوش آنها کشیده شده است! سیستم هدف گیری خودکار به کلی حذف و همانند دیگر بازیهای مطرح روز سیستم هدف گیری آزاد جایگزین آن شده است. از دیگر تغییرات این بخش میتوان به افزوده شدن سلاحهای جدید نظیر چاقو و تیر و کمان به لیست تجهیزات لارا نام برد که در کنار پیستولهای معروف سری قطعا اکشن بازی را جذابتر از قبل خواهند ساخت. با گذشت از مکانیسم بخشهای اکشن بازی باید گفت نحوه استفاده و پیاده سازی آنها در بازی نیز مشابه UC2، درگیر بخشهای پلتفرمر خواهد بود و دیگر شاهد ایستگاهی شدن گیمپلی و چینش پشت سرهم آنها نخواهیم بود. دیگر در هیچ کجای بازی احساس امنیت نخواهید کرد، هر لحظه ممکن است دشمنی به سراغ شما آمده و مجبور شوید برای حفظ جان خود عبور از موانع و حل پازلها را کنار گذاشته و وارد مبارزه شوید. در آخر باید گفت Tomb Raider جدید آغازی بسیار متفاوت و جذاب برای لارا کرافت و سفرهای خطرناک اوست که به لطف ایجاد تغییرات فراوان، چه در بخش داستانی و چه در گیمپلی مجموعه، به راحتی خواهد توانست در کنار اضافه شدن خشونت و جدیتر شدن فضای بازی نظر مثبت گیمرها و منتقدین را به خود جلب کند. قرار بود در سالی که گذشت شاهد رقابتی بزرگ و سرسخت میان دو اثر برتر این ژانر یعنی Tomb Raider و Uncharted 3: Drake's Deception باشیم که متاسفانه و یا خوشبختانه تاخیر در عرضه این عنوان باعث شد تا این رقابت و زور آزمایی سازندگان به روز و فرصتی دیگر موکول شده و Tomb Raider به لیست برترینهای بازی سنتر راه یابد، اما باید صادقانه اعتراف کرد اثر جدید Crystal Dynamics و شرکت Square Enix در هر سالی که آماده عرضه و انتشار در بازار شود، آن سال شاهد حضور یکی از بزرگترین عناوین نسل خواهد بود!

9) LittleBigPlanet
سازنده: Double Eleven
ناشر: SCE
PS Vita
یکی از سورپرایزهای بزرگ Sony و کنسول Vita برای طرفداران خود عنوان بسیار دوست داشتنی و زیبایی است که توانسته در کمتر از یک نسل راه را از هیچ به اعماق دل میلیونها گیمر باز کند! سورپرایز بینهایت خوش ساختی که به راحتی میتواند بیش از هر عنوان دیگری ویژگیهای منحصر به فرد Vita را به رخ رقیبان کشیده و معرف آنها به حضور گیمرها باشد. این بازی بزرگ و زیبا LittleBigPlanet (که بیشتر با نام LittleBigPlanet Vita شناخته میشود) نام دارد که واقعا کمتر کسی را میتوان یافت که حداقل یک بار نام آن و شخصیتهای دوست داشتنیش، Sack Boy ها را نشنیده باشد! شعار و بزرگترین ایده LBP یعنی "ساخت و به اشتراک گذاشتن ایدههای خود" ضربدر ویژگیهای بینظیر Vita برابر با بازی جدیدی است که قرار است تمام استانداردهای پایه گذاری شده در عناوین اصلی مجموعه را در ابعادی وسیع، بزرگ و جذابتر به گیمرها دیکته کند. شرکت Sony که خود به خوبی میداند برای موفقیت و جا انداختن کنسول جدیدش نیاز شدید و مبرمی به عرضه و سرمایهگذاری بر روی چنین عنوانهایی دارد، به همراه سه استدیو بزرگ Double Eleven، Tarisier Studios و XDev (بخش اروپا) آمده است تا در نبود خالقین اصلی اثر در همین ابتدای کار یکی از بزرگترین پلتفرمرهای ممکن را به مخاطبین هدیه کند!
گیمپلی LBP Vita تقریبا هیچ نکته جدیدی نداشته و تکرار المانهای موفق خلق شده از سوی MM با توجه به قابلیتهای ویژه کنسول Vita است که البته پیشتر نیز به آن اشاره شد. در بازی جدید دیگر مجبور نیستید با چپ و راست کردن آنالوگ تاب خورده و یا با حرکت دسته به سمت بالا از جایی بالا روید، به لطف Vita این بار به راحتی خواهید توانست با ضربه زدن بر روی صفحه لمسی کنسول و یا لمس سنسورهای پیشرفته و حساس پشت آن تقریبا هر کاری که مایل به انجام آن هستید را بدون هیچ مزاحم و دردسری انجام دهید! آیا دوست دارید بر روی یک پلتفرم تاب بخورید؟ فقط کافیست انگشتان خود را بر روی صفحه گذاشته و به سمت چپ و راست حرکت دهید، به همین سادگی! تقریبا تمامی حرکات استاندارد مجموعه با استفاده از قابلیتهای جدید کنسول به سادگی هر چه تمام قابل اجرا هستند و اکنون بچههای کوچک تر نیز خواهند توانست با راحتی بیشتر از بازی محبوب خود لذت برند. همانطور که گفته شد گیمپلی بازی اشاره مستقیمی به ساختههای MM داشته و بیشتر شبیه به نسخه کوچکشده LBP2 است. همانند این شماره از بازی خواهید توانست علاوه بر ساخت مراحل و پلتفرمرهای مختلف، به ساخت بازی مورد علاقه در ژانر دلخواه (از RPG گرفته تا Shooter!) خود نیز پرداخته، برای دشمنان هوش مصنوعی طراحی کرده، آن را کارگردانی کنید، کلیپهای سینمایی مختلف از آن ساخته و حتی برای آن موسیقی بسازید! هرچند دیدن تمام این امکانات بر روی یک کنسول دستی کمی غیر قابل باور به نظر میرسد اما LBP Vita به گیمرها اجازه خواهد داد همانند LBP2 بازی مخصوص خود را با قوانین جدید و استفاده متفاوت از ویژگیهای کنسول ساخته، بر روی سرورهای بازی به اشتراک گزاشته و حتی دیگر گیمرها را در اقصا نقاط دنیا دعوت به ثبت رکوردهای مختلف در آنها کنند!
نکتهای که در LBP جدید به شدت درخشان و حائز اهمیت به نظر میرسد پتانسیلهای بسیار بالا و نهفته در بازی است که در صورت استفاده صحیح از آنها به راحتی میتواند این نسخه از بازی را تا سطح بهترین پلتفرمر نسل و کنسولهای دستی بالا برده و به رقیبی بسیار جدی برای سری Mario و دوستان(!) تبدیل کند. گرافیک LBP برای یک کنسول دستی کم از شاهکار نداشته و عملا بدون هیچ اغراقی همان نسخه کنسولی در ابعاد کوچکتر است! LBP شاید به لحاظ فنی و تکنیکی به دیگر هیولا Sony یعنی Uncharted: Golden's Abyss نرسیده و حتی به آن نزدیک هم نشود اما به لحاظ هنری و دید بصری حرفهای بسیار زیادی برای گفتن داشته و کمتر عنوانی را میتوان یافت که از این حیث توان رقابت با آن را داشته باشد! در آخر باید گفت LittleBigPlanet Vita دریایی از جذابیت و قابلیتهای متنوع و ظاهرا تمام نشدنی است که به راحتی خواهد توانست روزها، ماهها و حتی سالها دوست داران سبکهای مختلف را کنسول به دست، سر جای خود میخکوب کند! Sony و LBP Vita تا به اکنون توانستهاند در نمایشگاههای مختلف و ایونتهای رسمی با نمایشهای قدرتمند و خیره کننده خود عموم منتقدین و گیمرها را انگشت به دهان گذاشته و انتظار برای در دست گرفتن کنسول Vita و تجربه این عنوان را سختتر و سختتر کنند، درنتیجه به راحتی و با اطمینان تمام می توان گفت LBP Vita باز دیگر خواهد توانست موفقیتهای مجموعه اصلی را تکرار و به یکی از برترین و البته و متفاوتترین عناوین سال 2012 تبدیل شود.

8) Hitman: Absolution
سازنده: Io Interactive
ناشر: Square Enix
X360, PS3, PC
مامور 47 در زیر قطرههای باران به سمت کتابخانهای متروک در شهر شیکاگو حرکت میکند. آنقدر ظاهرش مرتب و رسمی است که رهگذران تصور میکنند برای شرکت در یک میهمانی مجلل دعوت دارد! با احتیاط به داخل فضای نمور کتابخانه قدم میگذارد. مامورین پلیس نیز گویا برای انجام ماموریتی مشابه به میهمانی امشب او دعوت شدهاند! قربانیانی ساده که در مقابل او هیچ شانسی ندارند، پس چه چیزی بهتر از این میهمانان ناخوانده؟ لبخندی کج و بیاحساس در گوشه لبانش نقش بسته است، میهمانی او بدین شکل لطف چندانی ندارد! به سمت جعبه فیوز برق رفته و آن را خاموش میکند. اکنون، آرام و بی صدا، به مانند یک شکارچی خطرناک در انتظار لحظهای مناسب برای شکار طعمههایش نشسته است...
بازیهای مخفی کاری/اکشن همیشه جزو محبوبترینهای صنعت بازیهای رایانهای بودهاند. از زمانی که این سبک به پیشگامی سری جدید Metal Gear یعنی Metal Gear Solid بر روی کنسول Playstation متولد شد، تا به اکنون که رقیبان سرسخت و بزرگ دیگری نظیر Splinter Cell و Hitman قدرتنمایی کرده و رقابت میان آنها این سبک را به اوج خود رساندهاند، شاهد ورود و حضور قهرمانان مختلفی در این عرصه بودهایم که هر یک با تکیه بر ویژگیهای منحصر به فرد خود توانستهاند طرفداران بسیار زیادی را برای خود دست و پا کنند. اما باید اعتراف کرد مزدور خون سرد، مرموز و بینهایت کارکشته سری Hitman، که با نام "47" شناخته میشود، یکی از اتفاقات تکرار ناشدنی تاریخ بازیهای رایانهایست که توانسته با شخصیت کاریزماتیک خود سری Hitman را به یکی از محبوب و پرطرفدارترین عناوین تاریخ مبدل سازد. سری Hitman در سال 2000 و با عنوان Codename 47 به بازار عرضه شد. این بازی از همان ابتدای ورود باشکوه خود توانست با تکیه بر داستانی زیبا، پرهیجان و درگیر کننده، که به لطف شخصیت مرموز و خشک خود، مامور 47، حتی جذابیتی دوچندان مییافت، به سرعت خود را به عنوان یکی از بزرگان این سبک معرفی کرده و جایگاه ویژهای در میان گیمرها و علاقهمندان به سبک مخفی کاری پیدا کرد. مامور 47 با سری تراشیده، چهرهای مصمم و بسیار خونسرد دقیقا همان چیزی بود که گیمرها از یک مزدور و قاتل حرفهای انتظار داشتند! سریع، باهوش و نترس، درست همانند یک مار افعی گرسنه و خشمگین! با ظاهر موقر خود به طعمههایش نزدیک شده و آنها را یک به یک با سیم پیانو، سلاح آرام و محبوبش، خفه کرده و از میان برمیداشت.
طرفداران این مزدور دوست داشتنی هنوز ملاقات اولیه خود در تیمارستان پروفسور اوتو وولفگنگ را فراموش نکردند. مکانی مخوف که در آن دانشمندی مجنون با استفاده از دانش خارقالعاده خود دست به خلق انسانهای شبیه سازی شده میزند. مزدور و قاتلین ذاتی با تواناییهای فیزیکی تقویت شده بسیار بالا که احساس برای آنها هیچ معنی ندارد! ماشینهای آدم کشی زنده!
به دنبال موفقیتهای بزرگ شماره اول بازی سازندگان در استدیو IO Interactive به سرعت دست به کار شده و شمارههای بعدی Hitman را نیز روانه بازار کردند اما متاسفانه به دلیل مشکلات مالی که گریبانگیر ناشر مجموعه، Eidos Interactive شده بود، بعد از عرضه Blood Money در سال 2006 این سری بزرگ به خواب زمستانی رفته و تا مدتها دچار سکوت محض خبری شد. با شروع همکاری IO Interactive با ناشر کهنه کار شرقی، Square Enix، و به دنبال آن اضافه شدن Eidos Interactive به بخش غربی SE امید و هیجان طرفداران برای حضور دوباره و قدرتمند مامور 47 بیشتر و بیشتر میشد تا اینکه بالاخره در April سال جاری Hitman جدید با نام کامل Hitman: Absolution معرفی شد (البته پس از معرفیهای نصفه و نیمه قبلی در سالهای 2007 و 2009) تا پس از 6 سال انتظار بالاخره در سال آینده میلادی بار دیگر در نقش مزدور معروف سری، مامور 47، دشمنان را با یک سیم پیانو کوتاه از پای درآوریم! خوشبختانه منابع مالی و انسانی SE به خوبی به کمک سازندگان آمده و نمایش Absolution در تیزرهای کوتاه خود نیز نشان دهنده بازگشت قدرتمند و جنجالی این عنوان بزرگ است. در همین نمایشهای کوتاه بازی، که در کتابخانهای متروک در شهر شیکاگو اتفاق میافتد، نیز مشخص است که Absolution یک مخفی کاری سخت و حرفهایست و حتی از این حیث پا را فراتر از برادران بزرگتر خود گذاشته است. به لطف موتور جدید بازی هوش مصنوعی دشمنان به شدت بهبود یافته و در طول بازی شاهد حرکات و اجرای استراتژیهای بینقص و هوشمندانهای از سوی آنها خواهیم بود که قطعا کار را برای شما و مامور 47 سختتر خواهد کرد.
یکی از ویژگیهای جدید افزوده شده به Absolution سیستمی به نام Instinct (غریزه) است که همانند Batman به شما اجازه خواهد داد حرکات دشمنان و تصمیمات آنها را از پشت دیوار نیز دنبال کنید. صحنههای تعقیب و گریز نیز از بخشهای جدیدی و بسیار هیجان انگیزی است که به بازی اضافه شده و آن را در ادامه مرحله شیکاگو میبینیم. مامور 47 از تاریکی بیرون میآید، شرایط کمی برای او سخت شده است، یک پلیس را با یک حرکت سریع گروگان گرفته و مانند یک سپر در مقابل خود میگیرد. اکنون موقعیت برای فرار از مهلکه مناسب است و پا به فرار میگذارد، اما در بالای پشت بام یک هلیکوپتر منتظر اوست! اوه! همه چیز عالیست! هلیکوپتر بی مهابا او را هدف قرار داده و مامور 47 نیز چارهای جز سنگر گرفتن ندارد. در گوشهای کمین میکند، پلیسی را از پای در میآورد و لباس وی را میپوشد، اکنون هلیکوپتر دیگر با او کاری ندارد، اما پلیسهای پیاده همچنان به وی شک میکنند. وارد یکی از خانههای فروشندگان مواد مخدر میشود... Hitman: Absolution اکنون با موتور قدرتمند و انحصاری Glacier 2 در دست ساخت است و مراحل توسعه و پالیش نهایی را سپری میکند و باید اذعان داشت تکنولوژیهای پیشرفته به کار رفته در آن یک گرافیک بینقص و عالی را به همراه داشته است. خوشبختانه سازندگان در بازی جدید بر خلاف روندی که بیشتر بازیهای بزرگ قدیمی در این نسل در پیش گرفتهاند، گیمرهای حرفهای و کهنهکارتر را هدف قرار داده و به سختی در مقابل گیمرهای تازه کار و بیتجربه انعطاف نشان میدهند، به همین دلیل Absolution جای آماتورها نیست! اگر فکر میکنید شما نیز استعداد بسیار زیادی در آدم کشی و قتل داشته و ذاتا یک جانی و مزدور هستید(!)، سال آینده با بزرگترین سورپرایز ممکن در انتظار شما نشسته است! پس دستکشهایتان را پوشیده، کراواتتان را سفت کرده، سیم پیانو را به دور دستانتان پیچیده و پشت دیوار، آرام، منتظر بمانید. قربانی به شما نزدیک میشود.

7) StarCraft II: Heart of the Swarm
سازنده: Blizzard Entertainment
ناشر: Blizzard Entertainment
PC
قطعا هیچ گیمر و یا علاقهمند به بازیهای رایانهای را نمیتوان یافت که حداقل یکبار نام شرکت Blizzard را نشنیده باشد، شرکتی که به خاطر کیفیت مثال زدنی و بینظیر عناوینش همیشه در اوج و جایگاه اسطورگان این صنعت ایستاده و اصولا زبان منتقدین و گیمرها برای توصیف خلاقیت آنها جز به تحسین و ستایش باز نشده است. در لیست و کارنامه درخشان این شرکت آثار چندان زیادی دیده نمیشود و تعداد و کمیت چندان چشم گیر نیست اما وقتی صحبت از کیفیت و بزرگی این عناوین به میان میآید ماجرا چیز دیگریست! اما اگر قصد انتخاب "بهترین" از میان ساختههای Blizzard وجود داشته باشد پاسخ چیست؟ StarCraft؟ Diablo؟ WarCraft و یا MMO جاودانه آنها World of WarCraft؟ واقعا سوال دشوار و مشکلی است اما قطعا پاسخ آن مشخص است: آخرین ساخته Blizzard! سال 2012 را به راحتی میتوان پرکار و البته به یادماندنیترین سال برای بلیزارد و گیمرها نامید؛ هرچند کمی غیر قابل باور به نظر میرسد اما به احتمال فراوان امسال شاهد عرضه سه عنوان بزرگ از Blizzard خواهیم بود: Diablo III و شیطان سرخ پس از سالها انتظار بالاخره عرضه خواهد شد، WoW با بسته الحاقی جدید خود بازخواهد گشت تا باردیگر عده بسیار زیادی از گیمرها را از کار و زندگی اندازد(!) و بالاخره StarCraft II و قسمت دوم آن Heart of Swarm که داستان پرکشش مجموعه را از زبان زرگها (Zerg) و ملکه محبوب آنها، سارا کریگن (Sarah Kerrigan) روایت میکند.
اکنون پس از ملاقات شیرین و دلچسب با افسانه StarCraft و اولین قسمت آن Wings of Liberty (با حضور ترانهای صبور و بردبار) نوبت به رویارویی با سرنوشت زرگها در بازی مخصوص آنهاست. Blizzard با بازی جدید خود، Heart of Swarm، بازگشته است تا ما را به قلب حوادثی برد که راس و محور اصلی آن کسی نیست جز ملکه تیغهها، سارا کریگن! سارا کریگن، معشوقه زیبا و جذاب جیم رینور، روزگاری یکی از کارآزمودهترین نیروهای Ghost در یگان تران (Terran) بود اما اکنون...
اگر از طرفداران شرکت Blizzard باشید حتما به علاقه جنون آمیز آنها از به فساد کشیدن قهرمانان محبوب خود و وارد کردن آنها به جرگه شخصیتهای منفی و فاسد مشرف هستید! در نتیجه حتما از دیدن سارا کریگن به عنوان ملکه و رهبر دشمنان سابق خود تعجب نخواهید کرد! اکنون حدود 2 سال از ماجراهای WoL میگذرد، نیروهای زرگ از درون دچار چند پارگی شده و به گروههای کوچکتری تقسیم شدهاند که همه آنها از کریگن فرمان نمیبرند. کریگن، شخصیت اصلی و ضدقهرمان داستان در ابتدای کار وظیفه بزرگی بر دوش خود حس میکند؛ متحد کردن دوباره زرگها به منظور رسیدن به هدفی بزرگتر، انتقام! انتقام از Arcturus Mengsk، امپراتور حکومت ترانها! اما آیا سارا کریگن بار دیگر به فرم انسانی خود بازخواهد گشت؟ و یا جیم رینور همانطور که پیشتر قسم خورده بود معشوقه خود را کشته و برای همیشه به تهدید زرگها پایان خواهد داد؟ همانطور که حتما حدس زدهاید HoS با تمرکز بر روی نژاد زرگها در طول 20 مرحله به نبرد بزرگ آنها در مقابل پروتاس (Protoss) ها پرداخته و گیمرها را در نقش کریگن با چگونگی شکل گیری امپراتوری زرگها آشنا میکند. اولین نکتهی که در خصوص HoS خودنمایی میکند نقش کلیدی کریگن در داستان و خصوصا گیمپلی بازی است. بر خلاف WoL که با حذف Hero ها بر روی یونیتهای ترانها متمرکز شده بود در بازی جدید میتوانید از حضور مستقیم کریگن در مبارزات لذت برده و همانند Hero های سری WarCraft او را ارتقا دهید. برای متعادلتر شدن بخش چندنفره بازی تا به این لحظه 8 یونیت جدید به HoS افزوده شده و سه واحد قدیمی نیز از آن حذف شدهاند. Shredder، Battle Hellion و Warhound یونیتها جدید ترارنها، Replicant، Oracle و Tempest یونیتهای اضافه شده به پروتاسها و در نهایت Viper و Swarm Host یونیتهای جدید نژاد زرگها هستند. Mothership و Carrier از یگان پروتاسها و Overseer از یگان زرگها یونیتهایی هستند که Blizzard خبر حذف آنها از بازی جدید را داده است که البته با توجه به تغییرات ایجاد شده در واحدهای قدیمی دو نژاد کاملا معقول و قابل انتظار هستند. همچنین برخی از یونیتهای قدیمی نیز دچار تغییرات کوچک و بزرگی شدهاند که قابلیتهای جدید آنها منجر به خلق موقعیتهای استراتژیک جدید در میادین نبرد خواهد شد.
Ultralisk زرگها کمی پیشرفتهتر از قبل شده و با افزوده شدن قابلیتی جدید به آن اکنون میتواند با سوراخ کردن زمین در داخل چاله پنهان شده و از داخل آن به دیگر یونیتها شلیک کند. Baneling ها نیز چندان بیتغییر نمانده و پس از ارتقا میتوانند در زیر زمین حرکت کرده و به تاسیسات دشمن نفوذ کنند! در مقابل Hellion ها نیز همانند Viking ها خواهند توانست تغییر فرم داده و قدرت تهاجمی خود را چند برابر کنند. Thor نیز در این روند تغییرات بینصیب نمانده و یونیت جدید به نام Ultimate جایگزین آن شده است. Ultimate بیشتر شبیه به جایگزین Mothership ها بوده و بیشتر خصوصیت آنها را به ارث برده است. از جمله این که در آن حاضر میتوان تنها از یک Ultimate استفاده کرد. همچنین این یونیت برخلاف Thor توانایی شلیک به یونیتهای هوایی را نخواهد داشت. بدون هیچ تعارف و مقدمه چینی باید اعتراف کرد StarCraft II: Heart of the Swarm بزرگترین RTS سال آینده و حتی نسل خواهد بود که تنها رقیب آن شماره قبلی خود است! اما با این تفاسیر یک علامت سوال بزرگ در ذهن مخاطبین شکل گرفته است که HoS چگونه خواهد بود؟ آیا تکرار WoL با نیروهای جدید؟ آیا Blizzard بازهم دست پر و با سورپرایزهای جدید به سراغ ما خواهد آمد؟ این سوالی است که تنها زمان پاسخ صحیح آن را میداند اما قطعا جواب هرچه که باشد Heart of the Swarm یکی از بزرگ و تاثیرگذارترین عناوین سال 2012 خواهد بود که جمعیت بزرگی از گیمرها بیصبرانه در انتظار تجربه آن نشستهاند!

6) The Last Guardian
سازنده: Team Ico
ناشر: SCE
PS3
از نخستین باری که نگاهمان به اولین تصویرش در آگهی مجله Famitsu افتاد قریب به 5 سال میگذرد. 5 سال انتظار سخت و مشتاقانه برای ملاقاتی دوباره با ذهن زیبای فامیتو اودا (Fumito Ueda). عنوانی که چیز زیادی از آن ندیدهایم اما عاشق و دلشیفتهاش شدهایم! هر مراسمی که برگزار میشود، هر رویداد بزرگی که اتفاق میافتد، حتی در هر مقالهای که آخر هر سال توسط سایتها و مجلات نوشته میشود نام این بازی بزرگ همیشه در بالای لیست انتظار آن نقش بسته است! قطعا همه ما با دو عنوان قبلی فامیتو اودا آشنا بوده و به معنی واقعی کلمه زندگی کردهایم. تک تکمان خاطرات شیرین و دوست داشتنی از آنها در ذهن داشته و مطمئن هستیم The Last Guardian نیز مثل Ico و Shadow of the Colossus قرار نیست به مانند عناوین دیگر یک بار بازی شده و به فراموشی سپرده شود. The Last Guardianماجرای پسری را تعریف میکند که قصد فرار از خرابههای قصر با شکوهی دارد که حال و هوای آن به شدت یادآور دو عنوان قبلی اودا است. در این بین پسر کوچک ما با موجودی به نام Trico آشنا میشود که قرار است او را تا انتهای بازی همراهی کند. در ابتدای کار رابطه بین Trico و پسرک چندان خوب نیست ولی با گذشت زمان دلبستگی این دو بهم بیشتر شده و به مانند دو دوست به یکدیگر وابسته میشوند. این بار نیز مثل دو عنوان دیگر Team Ico قرار نیست دیالوگهای زیادی بین کاراکتر ها رد و بدل شود، بلکه تمام بار داستانی و نحوه روایت آن در قالب اتفاقات، روابط، نگاهها و محیطهای گیرا بازی خلاصه میشود. همچنین اودا قول داده است که انتهای داستان مانند دو عنوان دیگر open-ended خواهد بود و شما خود و به روش دلخواه خود انتهای آن را در ذهن ترسیم میکنید.
گیمپلی The Last Guardian شباهت زیادی به Ico و Shadow of the Colossus دارد؛ پسرک میتواند بدود، بپرد، از اجسام بالا رفته و تاثیر کوچک و جزیی در محیط داشته باشد. نکتهای که از نمایشهای بازی مشخص است این است که اینبار شخصیت اصلی بازی کاملا بیسلاح و دست خالی است و حتی همان تکه چوبی که Ico در اوایل بازی خود در دست داشت را نیز ندارد! در TLG به جای مبارزه مسلحانه میبایست با پرتاب بشکه و اجسام محیط بر سر دشمنان از خود دفاع کرده و یا به شکل مخفیانه و بدون جلب توجه از کنار آنها عبور کنید. تعامل بین Trico و پسرک هسته اصلی بازی را شکل میدهد، به طوری که سرنوشت آنها بهم گره خورده است. هوش مصنوعی Trico مانند یک حیوان واقعی عمل کرده و نسبت به حرکات پسرک عکس العمل نشان میدهد، چیزی که به آن غریزه حیوانی گفته میشود. پسرک باید از این غریزه استفاده کرده و Trico را ترغیب به کارهایی کند که خود میخواهد و به این ترتیب به نحوی از او کمک گیرد که موانع را از سر راهش بردارد. به طور مثال با مقداری غذا حیوان را به مکان مشخصی کشانده و معمای باز کردن دری را کامل کند. برخلاف حیوانات دیگر که در بازیهای مختلف نظیر آنها را دیدهایم، Trico به سرعت به درخواست پسرک پاسخ نمیدهد و ممکن است توجهش به شی خاصی در محیط جلب شود و از دستور پسرک سرپیچی کند. علاوه بر این Trico نیاز به مراقبت دارد و به همین خاطر پسرک به غیر از خودش باید به فکر تامین آب و غذای او نیز باشد و یا آسیبهایی که به بدن او رسیده است درمان کند. رفتار و عکسالعملهای Trico واقعا جالب هستند، گاهی اوقات ممکن است از خوردن غذایی که به او میدهید صرف نظر کرده و پس از جویدن و مزه کردن، باقی مانده آن را به زمین پرتاب کند و یا زمانی که خیلی خسته است در گوشهای بخوابد. با گذشت زمان و تعامل بیشتر پسرک با حیوان رابطه عمیق و گرمتری بین این دو به وجود میآید و Trico بهتر به درخواستهای پسرک پاسخ میدهد. نحوه برخورد شما با این حیوان به حدی بر روی شکل گیری حیوان تاثیر گذار است که در پایان بازی هر فرد Trico متفاوت و مخصوص به خود را خواهد داشت!
Tricoموجودی است که با یک نگاه به او و حرکاتش عاشقش میشوید. صورت ظاهری او از ترکیب چندین حیوان مختلف تشکل شده و بیشتر از هر چیز هیپوگریفهای افسانهای را در ذهن تداعی میکند. ساخت Trico با دقت و ظرافت بسیار زیاد صورت گرفته و بر روی تک تک حرکات و قسمتهای مختلف بدن او به شکل مستقل کار شده است تا به بهترین و واقعیترین شکل ممکن به حرکات پسرک و محیط اطراف واکنش نشان دهد. استفاده از موتور مستقل فیزیک در بازی باعث شده Trico بینهایت واقعی و زنده به نظر بیاید. رقص پرهای او در هنگام وزیدن باد یکی از صحنههایی است که قطعا هیچ گاه آن را فراموش نخواهید کرد! انیمیشنهای روانی که برای حرکات Trico طراحی شدهاند به راستی که بیبدیل و تکرار نشدنی است و به جرات میتوان به او لقب بهترین حیوان دست آموز در تاریخ بازیهای رایانهای را داد! The Last Guardian به مانند دو شاهکار قبلی Team Ico قرار است تغییری شگرف در ذائقه طرفداران سبک Action/Adventure ایجاد کرده و استانداردهای جدیدی برای این ژانر تعریف کند. شاهکاری که بدون شک تا مدتها از ذهن ها بیرون نخواهد رفت و افتخاری بزرگ برای سونی و Team Ico به همراه خواهد آورد!
5) Halo 4
سازنده: 343 Industries
ناشر: Microsoft Game Studios
X360
Halo 4 ادامه شماره اصلی از مجموعهای نمادین و مثال زدنی است که در طول دهه اخیر سرگرمی خالص و بازیهای فوقالعاده را برای گیمرها و علاقهمندان سبک FPS به ارمغان آورده است. پس از پایان هیلو 3، Master Chief، قهرمان دوست داشتنی مجموعه، بازخواهد گشت تا بار دیگر در برابر سرنوشت خود بایستد. رو در دو، مقابل دشمنی باستانی که شرارتهای او تهدیدی جدی و خطیر بر تمام دنیاست! Halo 4 اولین گام از سه گانهای جدید است که سال 2012 آغازگر آن است.
بخشی که خواندید توضیح اولیه و رسمی مایکروسافت از Halo 4 است. Halo نیازی به معرفی و توضیح اضافه ندارد. عنوانی بزرگ و زیبا که توانست به تنهایی و تکیه بر جذابیتهای مثال زدنی خود مایکروسافت را در نسل قبل نجات داده و علاوه بر خلق یکی از بهترین و پرطرفدارترین مجموعههای تاریخ، بخش گیم مایکروسافت را از اعماق پست و سیاه شکست تا اوج قلههای موفقیت و افتخار بالا برد. سال 2007 بود که استدیو تحسین شده Bungie با Halo 3 به سه گانهای که خود در نسل گذشته آغازگر آن بودند، پایان داده و مسترچیف جنگ را تمام کرد. جنگ با کاوننتها تمام شد، اما قهرمان آن خود در لاشه سفینه Forward Unto Dawn در فضا سرگردان شد تا بعد از 5 سال بیخبری از او، در E3 سال 2011 با فریاد هوش مصنوعی همراه خود، کورتانا، از خواب بیدار شود. Forward Unto Dawn بنا به دلایلی نامعلوم در حال منفجر شدن است و مسترچیف موفق میشود در واپسین لحظات از این فضای جهنمی به بیرون پریده و خود را رها کند. مسترچیف در مقابل خود سیارهای ناشناخته، مرموز و ظاهرا مصنوعی میبیند که او را به داخل خود میکشد. Frank O'Connor، کارگردان مجموعه تایید کرده این همان سیاره ای است که در پایان Legendary Halo 3 دیدیم. از هم اکنون تئوریهای بسیار زیادی درباره این سیاره مرموز از سوی طرفداران بیشمار مجموعه مطرح شده است اما تمام این حدس و گمانها بر یک موضوع متفق القول هستند، این سیاره ناشناخته، مربوط به فوررانرهاست! نژادی قدیمی و شبیه به انسان که بیش از 100 هزار سال قبل از بین رفتهاند. فوررانرها نژادی فوقالعاده پیشرفته، اصیل و البته صلح طلب بودند که بقای نژاد خود را برای مقابله با حمله Flood به کهکشان و بلعیدن همه چیز توسط آن فدا کردند. آنها سازندگان هفت Halo بوده و حتی کاوننتها آنها را به عنوان خدا میپرستند!
در رمانهای جدیدی که 343 منتشر کرده است، مسائل بسیار جالب و مهمی بیان شده است. انسانها قبل از شلیک Halo دارای تمدن و تکنولوژی پیشرفته بودند و حتی نبردی سنگین با فوررانرها نیز در آن زمان داشتهاند. جالبتر اینکه ماجرای شلیک Halo خود داستانهای جالبی دارد که کاملا با انسانهای آن زمان گره خورده و مشخص میکند این دو نژاد آنچنان هم با یکدیگر غریبه نبودهاند. به گفته فرنک اوکانر تمام رمانها و کلا هر چیزی که تا به اکنون منتشر شده، مستقیما پیش زمینهای بر داستان Halo 4 است و به آن ختم خواهد. متاسفانه در خصوص بازی تقریبا هیچ اطلاعات خاصی وجود ندارد و سازندگان تنها به نمایش چندین Artwork در قالب یک تریلر نمایشی بسنده کردهاند. البته در همین نمایش نصفه و نیمه کوتاه نیز بناهای عظیم و باشکوهی دیده میشوند که خبر از طراحی هنری بینقص بازی میدهند. به گفته اوکانر، بازی جدید قرار است حس اکتشاف و کشف ناشناختههای مرموز که در عنوانهای اولیه وجود داشت را به این سری بازگرداند. همچنین گفته شده است Halo 4 به شخصیت مسترچیف و خصوصیات انسانی او بیشتر خواهد پرداخت تا گیمرها قبل از یک قهرمان افسانهای او را به عنوان یک انسان، همراه با تمام عواطف و خصوصیت خواص آن، بپذیرند. این موضوع و تمرکز ویژه 343 به پرداخت بهتر مسترچیف را حتی میتوان در ابتدای شروع تیزر معرفی بازی نیز مشاهده کرد که با نشان دادن قلب تپنده او قصد دارند با کنایه بگویند او یک انسان است، همراه با قلب و عواطف انسانی! Halo 4 بر ارتباط عمیقتر چیف و کورتانا نیر تاکید دارد و حتی شایعات جالبی درباره امکان به وجود آمدن حالت Rampancy برای کورتانا وجود دارد که میتواند مسائل و سورپرایزهای بسیار غیر منتظرهای را در طول داستان رقم زند.(Rampancy به حالتی گفته میشود که هوش مصنوعی به اواخر عمر خود نزدیک میشود. در این زمان هوش مصنوعی مورد نظر احساس خدا بودن کرده و حتی سازندگان خود را نیز نفی میکند! در این حالت هیچ راهی جز نابود کردن آن وجود ندارد) یکی دیگر از مواردی که بر جذابیتهای Halo 4 خواهد افزود این است که با شکست خوردن کاوننتها در پایان سه گانه گذشته احتمالا دیگر در بازی جدید با آنها روبرو نمیشویم و باید شاهد دشمنان کاملا جدید باشیم! اما دشمن و یا دشمنان جدید مسترچیف چه کسانی خواهند بود؟ چه تمدن و تکنولوژیهای خواهند داشت؟ خوب این سوالی است که تنها سال آینده و انتشار بازی میتواند به آن پاسخ دهد!
در نهایت باید اعتراف کرد Halo 4 یکی از بزرگترین عناوین سال آینده میلادی است که طرفداران آن بیصبرانه چشم به راه عرضه آن هستند. این واقعیت که بازی جدید دیگر توسط خالق اصلی مجموعه، Bungie، ساخته نمیشود از جمله مواردی است که نگاه عموم جامعه گیمرها را به Halo 4 دوخته است. به راحتی نمیتوان منکر تواناییهای استدیو Industries 343 شد اما آیا اعضای این شرکت خواهند توانست در غیاب جادوگران Bungie باردیگر دست به ساخت و عرضه یک شاهکار کنسولی زنند؟ این سوالی است که تنها زمان پاسخ صحیح آن را میداند اما باید توجه داشت که به واقع ساخت ادامهای بر این سری بزرگ کاری بس سخت و دشوار است! البته با توجه به کارنامه درخشان اعضای استدیو جدید مایکروسافت (که گلچینی از بهترین اعضای استدیوهای مشهور Sony, id Software و ... هستند) و مصاحبههای آنها میتوان فهمید اعضای این شرکت درک بسیار عمیق و صحیحی از دنیای Halo داشته و میتوان به آنها و تواناییهایشان اعتماد کرد. تمام کسانی که به 343 آمدهاند، برای ساخت یک Halo جدید و بینقص آمدهاند! سری Halo همواره سعی داشته در هر شماره خود چیزی جدید و نو به دنیای بازیهای رایانهای معرفی کرده و این صنعت بزرگ را گامی بیشتر به سوی آینده درخشان خود نزدیک کند. بدون شک Halo 4 نیز از این قاعده مستثنی نیست و این عنوان بزرگ یکی از برترینهای سال آینده و شرکت مایکروسافت خواهد بود که تمام طرفداران آن منتظرند تا بالاخره بعد از 5 سال انتظار، دوباره کنترل مسترچیف را در دست گرفته و ماجراجویی جدیدی را که این بار توسط 343 برای آنها رقم زده شده است، تجربه کنند. با تمام این تفاسیر باید گفت، بدون شک Halo 4 چنان بزرگ و باشکوه خواهد بود که توانسته در رتبه پنجم برترین های سال آینده قرار گیرد.

4) Diablo III
سازنده: Blizzard Entertainment
ناشر: Blizzard Entertainment
PC
بدون شک یکی از محبوب و ماهرترین شرکتهای بازیسازی در حال حاضر شرکت Blizzard است که نبوغ و مهارت کارمندان استثنایی آنها بر هیچ کس پوشیده نیست. از زمانی که این شرکت با خلق شاهکاری به نام Diablo خود را به عنوان یکی از خدایان سبک RPG در این صنعت مطرح ساخت تا به امروز که آخرین عنوان آنها StarCraft II بر روی رایانههای شخصی قدرت نمایی میکند، این شرکت همیشه به دنبال یافتن چیزی نو و لمس تجربهای متفاوت بوده و اغراق نیست اگر بگوییم هیچ گاه تحت تاثیر موفقیت تجاری عناوین خود قرار نگرفته و تنها به کیفیت بازیهای خود اندیشیده است. البته این بدان معنی نیست که بازیهای این شرکت از لحاظ تجاری موفق نیستند چرا که فروش میلیونی عناوین ساخته شده توسط این شرکت به خوبی خلاف این امر را به اثبات خواهد رساند! هرچند تا به اکنون نیز شرکت Blizzard یکی از پیشگامان این صنعت و قطبهای اصلی سبک RPG بوده است و موفق شده با خلاقیت ناب خود این سبک را به سطح جدیدی از استانداردها ارتقا دهد اما به راستی باید اعتراف کرد این موفقیتها تازه مقدمهای است بر افتخارات عظیمتری که در انتظار اعضای این شرکت است! افتخار و محبوبیتی بزرگ که پس از سالهای سال انتظار Diablo III قصد بخشیدن آن به خالقین خود را دارد!
بله، بالاخره پس از یک دهه شکنجه مطلق توسط اهریمنان ساکن در شرکت Blizzard(!) به ظهور دوباره سردسته آنها، شیطان سرخ، و فرشته رانده شده نزدیک میشویم! البته بهتر است جمله خود را تصحیح کرده و بگویم "امیدواریم که پس از یک دهه شکنجه مطلق توسط اهریمنان ساکن در شرکت Blizzard(!) به ظهور دوباره سردسته آنها، شیطان سرخ، و فرشته رانده شده نزدیک شویم!" چرا که سال گذشته نیز در مقاله مشابه دقیقا همین صحبتها را کردیم اما در نهایت خبری از شیطان سرخ و حضور همایونی حضرت ایشان نشد! بزرگترین رویداد سال آینده از نگاه خیل عظیمی از گیمرها و منتقدین سومین حضور Diablo در دنیای بازیهای رایانهاست که از هم اکنون چشمان بسیار زیادی به آن دوخته شده است. عاشقان این عنوان بزرگ که همانند بیماران مازوخیستی از تاخیرهای پی در پی و سکوت خبری Blizzard نیز لذت میبرند اکنون پس از سالها انتظار آمادهاند تا با قدم گذاشتن دوباره در دنیای تاریک و سیاه سنکچری (Sanctury) از شدت هیجان به مرز جنون رسند! اکنون بیش از دو دهه از ماجرای Diablo II و نجات دنیا به دست قهرمانان بی نام و نشان آن میگذرد. قهرمانانی که در نبرد برای افتخار و آزادی در مقابل نیروهای Burning Hell در ازای آزادی و شرافت مردم سرزمینشان از جان مایه گذاشته و شجاعانه جنگیدند و اکنون درگیر کابوس ناتمام خاطرات یورش بیرحمانه اهریمن به نهایت جنون رسیدهاند! سرنوشتی تلخ و شوم برای قهرمانانی بزرگ و مقدس!
آری، اکنون بیش از بیست سال از کابوس اهریمنان میگذرد و جنگ نیز تمام شده است اما هنوز شعلههای شرارت در زیر خاکسترهای آن زبانه میکشد! گویی عاشقانه و چشم انتظار در زیر خاکسترهای سرد و خاموش جنگ، برای فاجعهای شوم و قریب الوقوع رقصیده و فساد و تباهی را در آسمان بو میکشند! دکارد کین (Deckard Cain) به آرامی قدم به کلیسای Tristam میگذارد. او میداند، اسرار مقابله با شیاطین در این مکان خوف انگیز پنهان شده است. باید خوب اسناد پنهان کلیسا را برسی کند. اما چیزی دیگری در انتظار کین آرمیده است! چیزی بس شوم و تباه آور که او هیچ گاه آرزوی دیدن دوباره آن را ندارد، شهاب سنگی نورانی به سمت زمین میآید! باورکردنی نیست اما لرد دیابلو بازگشته است! آری، اکنون بیش از بیست سال از کابوس اهریمنان میگذرد اما جنگ... جنگ هنوز ادامه دارد! گیمپلی Diablo III سرشار از سورپرایز و ویژگیهای منحصر به فردی است که شمردن تیتر وار آنها نیز از حوصله این مقاله خارج است اما در راس این سورپرایزها کلاس هاس متفاوت و بینهایت جذاب بازی قرار دارند که پس از حذف ناامید کننده کلاس پالادین (شوالیههای مقدس) همه طرفداران مجموعه را سر ذوق آوردهاند! Barbarian، Witch Doctor، Wizard، Demon's Hunter و در نهایت Monk پنج کلاس موجود در Diablo III را تشکیل میدهند که با ویژگیهای منحصر به فرد خود گیمپلی بینقص DII را حتی در جایگاهی بالاتر از گذشته قرار میدهند!
لوت کردن و زیر پا گذاشتن تمام دنیای Diablo برای یافتن آیتم و سلاحهای جدید شاید تکرار نشدنیترین بخش مجموعه است که با مکانیزم بینقص خود به Diablo III نیز راه یافته است. اما بازی پیشنهاد دیگری نیز برای گیمرها در کیسه حقههای خود دارد، چطور است به جای مبارزه و کشتن دشمنان برای یافتن سلاحهای جدید خود اقدام به ساخت آنها کنید؟ پیشنهاد جذابی است، نه؟ اما اگر کماکان علاقهمند به گشت و گذار در محیط و یافتن آیتمهای جدید هستید سیستم Inventory بازی آماده است تا به طور کامل به خدمت شما درآید! سیستم Inventory جدید بازی با قرار دادن یک جعبه مخصوص در اختیار گیمرها (به سبک RE های کلاسیک) باعث خواهد شد دیگر برای حمل آیتم و تسلیحات جدید مجبور به بازگشت چندین و چند باره به شهر نباشند که قطعا لذت گشت و گذار در دنیای زیبا و جادویی Diablo III را چند برابر میکند.
طراحی مراحل و خصوصا دید بصری Diablo III از دیگر مواردی است که تغییرات بسیاری را به خود دیده و اینبار در قالبی خوش آب و رنگتر به نمایش در خواهد آمد. البته این رنگ بندی زنده و کمی شاد چندان نیز به مذاق همه طرفداران مجموعه خوش نیامده و بسیاری از طرفداران مجموعه رنگ بندی تاریک و مرده بازی قبلی که یادآور دوران اوج PC Gaming است را ترجیح میدهند اما باید اعتراف کرد Diablo III زیباست و به چالش کشیدن آن امری محال و غیر ممکن! در نهایت باید گفت حرفهای ناگفته در رابطه با شاهکار جدید Blizzard بسیار زیاد است و افسوس که حوصله این مقاله کوتاه! برشمردن تمام نکات ریز و درشت بازی را به نقد آن در سال آینده موکول کرده و اکنون تنها به ذکر یک نکته بسنده خواهیم کرد: بازشگت دوباره شیطان سرخ رنگ و فرشته رانده شده بازگشتی حماسی و شکوهمند است و بیتردید بار دیگر خواهد توانست با ورود خود پایههای این صنعت را به لرزه درآورده و دنیای بازیهای رایانهای را زیر سلطه خود قرار دهد! اگر Blizzard با تاخیرهای جدید خود باز هم به بدترین شکل ممکن طرفداران خود را سورپرایز نکند(!) سال آینده میزبان دنباله یکی از بزرگترین بازیهای تاریخ خواهیم بود که از هم اکنون میتوان به راحتی آن را یکی از برترین بازیهای سال و یا حتی نسل نامید. تمام این عوامل باعث قرار گرفتن این بازی در رتبه چهارم برترینهای سال 2012 از نگاه بازیسنتر می شود.

3) Bioshock: Infinite
سازنده: Irrational Games
ناشر: 2K Games
X360, PS3, PC
الکسی دو توکویل جامعه شناس نام آشنای فرانسوی در اثر معروف خود "دموکراسی در آمریکا" تفکر آمریکایی را فرمولی برای حل مشکلات اجتماعی زمانه از قبیل آزادی، ارزشهای فرا شخصی، همگانی و برابری میداند. ایدهآلهایی که شاید به نوبه خود خیلی دل نشین و خوشآیند مینمایند، اما در عمل در تضاد با یکدیگر بوده و به پارادوکس خواهند انجامید. تضادهایی که فقط ایده آمریکایی - یا عبارتی که در سدههای بعدی به عنوان رویای آمریکایی شناخته شد - شایستگی محقق کردنش را دارند. این مهم ماهیت و کلیت ساختاریست که سری Bioshock حول آن قدم گذاشته است. انگارهای که الزما پایه و اساسش را مورد قضاوت قرار نمیدهد بلکه با نمایاندن دو روی سکه، واقعیت عمل را از شیر تا خط به ما یادآوری میکند.
Infinite در شهر خیالی Columbia به وقوع میپیوندد. شهری که عنوان خود را از یکی از نامهای تاریخی آمریکا، که معمولا به صورت مونث به تصویر کشیده میشود، قرض گرفته است. کن لواین نویسنده و کارگردان هنری بازی در مورد انتخاب و ایده اولیه Columbia میگوید تیم سازنده ابتدا در نظر داشت شهری هوایی ولی با فضای کاملا بسته و نزدیک به Rapture خلق کند. محیطی که هرچند در اوج آسمانها به تصویر کشیده شده است اما در واقع نمایانگر همان تجربه تاریک، گرفته و خفقان آور 2 شماره گذشته Bioshock است. ولی چند ماه مانده به اولین نمایش بازی ایده اکسپشنالیزم به ذهن لواین خطور کرده و خط داستانی و ساختار محیط به طور کلی تغییر یافت. تئوری اکسپشنالیزم یا "آمریکای استثنایی" در اواخر قرن نوزدهم رواج یافت و هرچند در ابتدا الزما به معنای تعریف از این کشور نبوده، تنها با زبانی ساده و صریح تفاوتهای وضعیت اقتصادی و سیاسی وقت را توصیف میکرد اما به مرور زمان به دید کاملا تحت الفظی تغییر یافت. علی الحال ابتدای قرن بیستم که مترادف است با خط زمانی بازی نقطه عطف درخشش اقتصادی آمریکا بود. برههای از تاریخ که به Irrational Studio این اجازه را خواهد داد که با طراحی محیطهای پر زرق و برق و آکنده از عهد و پیمان، ساختاری دوگانه از کلمبیا به تصویر کشد. در سیر درگیری و اتفاقاتی که کلمبیا را در دریای جنگهای داخلی غرق میکند شورش تاریخی "برخاست بوکسورها" لغزش و جرقه اولیه بود. جنبش برخاست بوکسورها در اواخر قرن 18ام در چین شمالی و توسط میهن پرستان بر ضد امپریالیزم آغاز شد. شورشی که با توجه به جنگ 3 ساله فیلیپین و آمریکا - که کاملا ساختاری امپریالیستی داشت - این کشور را بیش از پیش در مورد جنبش بوکسورها حساس کرد. و اکنون در این قسمت که خط بین تاریخ و داستان سرایی Irrational خیلی کمرنگ میشود کلمبیا به عنوان یک توپ خانه ارتشی آمریکا وارد عمل شده و شروع به تیراندازی به سمت غیر نظامیها و شهروندان چینی میکند. بعد از این حادثه برون مرزی شهر از زیر نظر دولت آمریکا به خاطر فشارهای بیرونی خارج و در پشت ابرها ناپدید میشود. هرچند این مساله فقط ابتدای کار است.
طبیعتا مثل هر جامعه دیگری شهر هوایی کلمبیا هم بعد از مدتی که از زیر نظر قدرتی واحد و اسپانسر مالی خود خارج میشود به هرج و مرج کشیده میشود. 2 گروه اصلی که بعد از شروع بازی همچنان در شهر باقی مانده و به مبارزه ادامه میدهند پایه گزاران اولیه و موسسان شهر هستند که قدرت را فقط متعلق به شهروندان آمریکای میدانند و برای حفظ کنترل در دستان خود از هیچ عملی دوری نمیکنند. و گروه دیگر Vox Populi یا گروه "صدای مردم"، که در ابتدا فقط به دنبال برابری و مساوات برای همگی شهرمندان بودند ولی به مرور زمان اهداف خود را فراموش کرده و اکنون فقط به دنبال کشت و کشتار و رفع عطش خون و خشونت خود هستند. به دنباله همین جزییات وقتی سایت بازی سنتر از کن لواین در مورد دیدگاه های تاریخی Irrational و دلایل موفقیت ساختار داستانی شماره اول Bioshock میپرسد وی پاسخ میدهد: "هدف و وظیفه ما نقل کردن و یا قضاوت در مورد تاریخ نیست! ما فقط از واقعیات و پایههای تاریخی برای نقل داستان خود استفاده میکنیم و در مجموع اگر از کمی نزدیکتر به سری نگاه کنید متوجه خواهید شد Bioshock نه یک داستان، بلکه یک ایده است!". به دنبال بروز این مشکلات و هرج و مرجهای داخلی شخص مرموزی، که از مکان و وضعیت داخلی کلمبیا مطلع است، بوکر دویت (Booker DeWitt) یک مامور سابق FBI را استخدام میکند تا به آسمانها رفته و دختری به نام "الیزابت" که طی 12 سال گذشته در کلمبیا زندانی بوده است را نجات دهد. دویت به سادگی الیزابت را پیدا میکند اما به دنبال آن مطلع میشود که خروج از شهر به همراه او به این سادگیها نیز نخواهد بود و این دختر جوان نقشی کلیدی در درگیریهای داخلی کلمبیا دارد. مساله دیگری که اوضاع را پیچیدهتر میکند ربات بزرگی به نام Songbird است که در طول 12 سال زندان الیزابت نگاهبان و به نوعی دوست او بوده و طوری طراحی شده است که فرار الیزابت را نوعی خیانت احساس کرده و احساس خشم شدید میکند. حالا در این منجلاب دویت باید ابتدا ماهیت قدرتهای الیزابت را پیدا کرده و پس از آن به همراه او به زمین خاکی بازگردد.
به گفته لواین موتور طراحی 2 شماره قبلی بازی که یک مدل بهینه شده از Unreal Engine 2 بود جدای از قدیمی و تاریخ مصرف گذشته بودن، با طراحیهای محیط و خواستههای کلی استودیو نیز همراه نیست، به همین دلیل تیم فنی بازی زمان بسیار زیادی را صرف طراحی یک موتور کاملا جدید بر پایهUnreal Engine 3 کرده است. میتوان گفت موتور جدید تقریبا از اول برنامه نویسی شده و از یک سیستم نورپردازی پویا و فیزیک بسیار پیشرفته ای سود میبرد که قطعا تاثیر مطلوبی در واقعی جلوه دادن فضای نئورئالیسم بازی خواهد داشت. تاثیرات موتور جدید بیش ار هر چیز در نبردها و جا به جایی در محیط قابل لمس است. با توجه به بزرگی نقشه و مکانیزم حمل و نقل در Infinite گیمرها این اجازه را خواهند داشت که در هر درگیری از طیف بزرگی از اسلحههای دوربرد یا نزدیک برد و همین طور مدلهای مختلف پلاسمید استفاده کنند که در یک کلام خواهند توانست سرعت و تجربه درگیریها را تغییر دهند. یکی دیگر از چالشهای بزرگی که بر سر سازندگان بازی قرار دارد عدم یک دست بودن اسلحهها در 2 شماره قبلی است. به طوری که گیمرها بعد از به دست آوردن یک پلاسمید و اسلحه خاص بدون هیچ زحمت و یا نیاز برای آپگرید کردن آن میتوانستند مراحل را به راحتی به جلو ببرند. برای حل این مساله تیم سازنده انواع مختلف از مشکلات و دشمنان، که هر کدام با شیوه هایی متفاوت به رویارویی با دویت خواهند آمد، را در شرایط گوناگون در سر راه گیمرها قرار میدهند تا آنها مجبور باشد تلفیقی از سلاحها و روشهای مختلف را برای نجات خود بکار برند. در مجموع از شواهد پیداست Irrational از معدود مشکلات بازی اصلی نیز درسهای بزرگی گرفته و در نیمه دوم سال 2012 باید منتظر ادامه واقعی یکی از برترین عناوین این نسل باشیم. قرار گرفتن Infinite در رتبه سوم برترین های سال آینده نیز نوید این را می دهد که تیم تحریریه بازیسنتر بی صبرانه مشتاق تجربه این عنوان ناب است!

2) Mass Effect 3
سازنده: BioWare
ناشر: Electronic Arts
X360, PS3, PC
Mass Effect 2 بدون شک یکی از بهترین عناوین نقش آفرینی غربی است که در این نسل ساخته شده است. فضایی خلاقانه و نو، سیستم مبارزات بینقص، انتخاب و دیالوگهای گسترده و صد البته داستانی جذاب. داستانی که خود به تنهایی میتواند آتش انتظار بسیاری از گیمرها را برای تجربه شماره بعدی آن شعلهور سازد. اما به واقع نکتهای که BioWare و Mass Effect را برجسته میکند، پیشرفت چشم گیر ME2 نسبت به بازی اصلی است. در شماره نخست بازی نقصهایی دیده میشد که بسیاری از گیمرهای حرفهای را آزرده و از خود فراری میداد. آن دسته از گیمرهایی که علاقه مند به بازیهای Shooter بودند چندان از کیفیت سیستم مبارزات بازی راضی نبوده و در مقابل آنهایی که طرفدار بازیهای نقش آفرینی بودند نیز المانهای نقش آفرینی بازی چندان چنگی به دلشان نمیزد، اما سازندگان توانستند در بازی جدید خود با توجه خاص و ویژه به بازخورد طرفداران و دقت به آنها دست به خلق عنوانی زنند که عموم گیمرها و منتقدین را انگشت به دهان گذارد! بنابراین سوال بزرگ اینجاست که آیا میتوان برای یکی از بهترینهای نسل دنباله بهتری ساخت؟ سوالی که خوشبختانه به نظر میرسد پاسخ BioWare به آن مثبت است!
این بار نیز Mass Effect نسبت به نسخه قبلی تغییرات زیادی کرده است. مهم ترین این تغییرات را میتوان در سیستم مبارزات بازی جستجو کرد. سیستمی که به گفته طراحان آن بیشتر به جریان جاری در صنعت بازیهای سوم شخص نزدیک شده است. سیستم پناه گرفتن در بازی جدید تغییرات مثبتی کرده و چندین حالت مختلف برای ارتقا و طراحی سلاحها به بازی افزوده شده است تا گیمرها بیشتر از قبل به سبک مورد علاقه خود برای پیش برد بازی نزدیک شده و تسلیحات موجود را با توجه به سلیقه خود ویرایش کنند. المانهای نقش آفرینی بازی با تاکید بیشتری در ME3 حضور داشته و سازندگان با پرداخت بیشتر آنها به بخش RPG بازی عمق بیشتری بخشیدهاند. یکی از مهم ترین بخشهای جدید افزوده شده به ME3 حالت co-op برای بخش آنلاین بازیست. ویژگی که مخالفین و موافقین زیادی دارد، اما ظاهرا، سازندگان تصمیم خود را گرفتهاند تا بازی را بیشتر به سلیقه مخاطبان عام و جریان مرسوم در بازیهای سوم شخص نزدیک کنند. تصمیمی که البته توانسته نظر مثبت عموم منتقدین و گیمرها را به خود جلب کرده که قرار گرفتن این عنوان در لیست بیشترین انتظار برای سال 2012 از سوی بسیاری از سایت و مجلات مرتبط خود شاهدی بر این مدعاست. اما آیا تغییر و نزدیک شدن به سلیقه عوام همیشه خوب است؟ آخرین باری که BioWare تصمیم گرفت یک بازی را به سلیقه مخاطب عام نزدیک کند نه تنها مخاطبین پر و پا قرص Dragon Age را از دست داد، بلکه از جلب نظر منتقدین و حتی طرفداران جدید نیز عاجز ماند!
سیستم مبارزات ME3 یکی از چالش برانگیزترین بخشهای بازیست. سیستمی که به گفته آرتور گیس، نویسنده IGN کاملا از فضای دو بازی قبلی جداست. هوش مصنوعی بازی نیز بدون شک تغییرات مثبتی کرده و برای اولین بار به گیمرها این امکان داده شده که فضای بیشتری برای حرکت در حین مبارزه داشته باشند. به لطف حرکات سریع شپرد در نسخه سوم و سیستم Melee جدید و دوست داشتنی که به بازی اضافه شده بازی بیشتر و بیشتر به فضای اکشن سوم شخص مورد پسند مخاطبین نزدیک شده است. اما سوال این جاست که چه بر سر المانهای نقش آفرینی بازی آمده است؟ خوشبختانه BioWare با قاطعیت به این سوال بزرگ پاسخ داده و تاکید کرده است که المانهای نقش آفرینی بازی جدید بیشتر و پررنگتر از قبل بوده و ME3 به فضای حاکم بر عناوین قبلی BioWare نزدیکتر خواهد شد.
خوب یا بد، Mass Effect 3 بزرگ، چالش برانگیز و متفاوتتر از همیشه، بزودی در اختیار مخاطبان قرار خواهد گرفت. اینبار شپرد با وسعتی بلندپروازانه به سیارات مختلفی از جمله زمین و رانوک (سیاره کوآرینها) یا مکانهایی قدیمی مثل ایلیوم و توچانکا سفر خواهد کرد و با دشمنی خطرناک تر از گث و یا کالکتورها روبرو خواهد شد. با داستانی که به گفته سازندگان آن مثل جمع آوری تکههای پازل برای دیدن تصویر اصلی است، شپرد ماجرای خود را به پایان خواهد رساند. رتبه دوم لیست برترینهای سال 2012 بازیسنتر، رتبه شایستهای برای این عنوان ناب خواهد بود، بنابراین فایلهای ذخیره خود را برای ایمپورت کردن آماده کنید، Mass Effect 3 ماه مارس در خانههای شماست!

1) Grand Theft Auto V
سازنده: Rockstar North
ناشر: Rockstar Games
X360, PS3
اغراق نیست اگر بگوییم سری Grand Theft Auto بزرگ و محبوبترین عنوان Open World در میان گیمرهاست که خیل عظیمی از آنها، نیازمندانه چشم به راه دیدن دنیای بیقانون و پر هرج و مرج بازی محبوب خود در شمارهای جدید هستند تا با پرسه زدن در خیابان و کوچههای تنگ و تاریک آن، که بوی خشونت افسار گسیخته و بیقانونی از بند بند آن به مشام میرسد، بار دیگر درگیر یک ماجرای پرهیجان و خطرناک شوند. پس سالها انتظار و شایعات پی در پی، بالاخره سال آینده میلادی میزبان شمارهای دیگر از این سری محبوب (که شاید بزرگ و پرشکوهترین قسمت آن نیز باشد) است که از هم اکنون شور و هیجان زایدالوصفی را در میان بسیاری از گیمرها به راه انداخته است! از زمانی که (سال 1997) نخستین قسمت از این عنوان برای اولین بار میهمان خانههای گیمرها شد تا به امروز که شماره پنجم آن با استفاده از پیشرفتهترین تکنولوژیهای موجود قصد قدرتنمایی دارد، این سری تغییر و تحولات بسیاری را به خود دیده است. از دنیایی دو بعدی و نیمه فانتزی تا فضایی رئال و واقع گرایانه که شاید بیش از هر عنوان دیگری نشان دهنده واقعیت خشونت آمیز حاکم بر جوامع غربی است. سیر تحول و پیشرفتی که شاید هیچ یک از خالقین آن نیز در ابتدای کار، حتی رسیدن به نیمی از آن را هم پیش بینی نمیکردند!
GTA و سازندگان تازه کار انگلیسی خود در شرکت Rockstar North در اولین گام شهر لندن را هدف قرار داده بودند، البته نه با علاقه چندان برای شبیه سازی واقعی آن! لندنی که شما در GTA در آن پا میگذاشتید شهری پر آشوب و درگیر هرج و مرج محض بود که البته یک سر این آشوب و ویرانی خود شما بودید! به راحتی میتوان حدس زد گیمرها در اولین لحظه برخورد با GTA از شدت هیجان چقدر شکه شده بودند، چرا که این عنوان، اولین در نوع خود بود که به مخاطبین آزادی عمل نسبتا زیادی برای گشت و گذار و کنکاش در شهر داده و تقریبا دست گیمرها را بر انجام هر نوع خلاف کاری و مردم آزاری باز میگذاشت! هیجان توصیف ناپذیر گیمرها از تجربه GTA نتیجهای جز یک موفقیت محض تجاری فوقالعاده به همراه نداشت و به همین ترتیب به سرعت مقدمات ساخت شمارههای بعدی آن فراهم شد تا GTA آغازگر مسیری جدید در دنیای بازیهای رایانهای شود. مسیری که این صنعت را برای همیشه به سطح جدیدی از استانداردها ارتقا داده و با نوآوریهای محض خود باعث خلق و متولد شدن خیل عظیمی از بازیهای مشابه شد که هر یک از آنها اکنون جزو بزرگ و پرطرفدارترین در سبک خود هستند. GTA در شماره دوم خود با هدف دست یابی به بازاری بزرگتر، با خرید یک بلیط یک طرفه رهسپار دیار غرب وحشی وحشی، آمریکا، شده و تا به امروز در شهرهای خیالی آن - که با نیم نگاهی به ایالتهای مختلف آمریکا طراحی شدهاند - به گیمرها خوش آمد میگوید. یکی از نکات جالب در داستان پردازی سری GTA اشارات غیر مستقیم آن به شهرهای آمریکاست که از روی تشابهات اسمی نیز میتوان به ریشه اصلی آنها پیبرد. Los Santos، San Fierro و یا Las Venturas. شاید در ذهن شما نیز به سرعت اسامی شهرهای معروف آمریکا نظیر لاس انجلس، سن فرنسیسکو و لاس وگس تدایی شده است! گویی سازندگان قصد دارند همانند هنرمندان داداییسم با کنایات تلخ خود فریاد زنند، دنیای مجازی آنها با تمام خشونت و المانهای زننده خود، نمود واقعی جامعهایست که تنها ظاهری زیبا و آراسته داشته و ماهیت حقیقی آن کثیف و آلوده به گناه است!
داستان GTA V در تپههای سرسبز شهر محبوب و دوست داشتنی Los Santos و در زمان حاضر اتفاق میافتد. هنوز جزییات چندانی از داستان بازی در دست نیست و تیم تحریریه داستان نیز تصمیم گرفتهاند به جای صحبت در خصوص داستان و حواشی آن بر روی اتمام کار خود تمرکز کنند اما V بزرگی که به رنگ سبز دلار در سایت اختصاصی بازی خود نمایی میکند به طور کنایه آمیز اشاره به اوضاع نا به سامان اقتصاد بینالملل دارد. نویسندگان داستان خبر از نگارش سناریو هزار صفحهای برای GTA V دادهاند که خود به تنهایی نوید بخش یک داستان محکم، زیبا و پر هیجان است. باز هم میتوان انتظار داشت سازندگان با نگاهی جامع به اوضاع اقتصادی و اجتماعی حاکم بر آمریکا، از اعماق تخیلات خود دست به خلق داستانی زنند که واقعیت زننده و رئالیسم تلخ اجتماعی، بزرگترین خصوصیت این ماجرای خیالی است! این تم سیاسی/اقتصادی در کنار خشونت ذاتی و ماهیت انتقادی مجموعه، که در هر شماره سیل عظیمی از ممنوعیتها و انتقادهای تند فعالان اجتمایی و حتی سیاست مداران(!) را نیز به همراه داشته است، میتواند باز هم خبر از ممنوعیت و نگاه رادیکالیزه بسیاری از کشورها برای عرضه GTA V را به همراه داشته باشد اما حواشی و این ممنوعیتها خود بخشی جدایی ناپذیر از ذات سری GTA است که حتی ادامه این حواشی و شدت گرفتن آن، خود به نوعی تبلیغ و هایپ بیشتر برای مجموعه به شمار میرود! صرف نظر از اینکه این انتقادات و ممنوعیتها در جای خود به چه اندازه درست و صحیح هستند (که موضوعی دیگر و قابل بحث است) میتوان گفت هجمه این انتقادات نشان دهنده وسعت و تاثیر گذاری گسترده این سری در میان گیمرها و اذهان عمومی و بیانگر عظمت و جایگاه رفیع این مجموعه در تاریخ بازیهای رایانهای است. سری GTA از زمان عرضه عنوان انقلابی خود یعنی GTA III تا به اکنون دنیای دو بعدی اولیه را کنار گذاشته و هر شماره آن گامی بزرگ در خصوص پیشرفت تکنولوژی در سبک Open World به شمار میرود. خوشبختانه شماره پنجم مجموعه نیز از این قاعده مستثنی نیست و به نظر میرسد سازندگان در خلال این سالهای بیکار ننشسته و به فکر توسعه دست آوردهای بزرگ خود در GTA IV بودهاند! GTA IV با نوآوریهای فنی جذاب و ارایه یک شبیه ساز بسیار دقیق توانست جایگاه خود به عنوان برترین OW نسل و حتی تاریخ را تثبیت کند که شاید این مهم کار را کمی برای شماره بعدی بازی و بیرون آمدن از زیر سایه بزرگ آن سخت کند، اما بر اساس تجربیات قبلی میتوان بار دیگر انتظار یک شاهکار را داشت. واقعا چه کسی غیر از سازندگان اصلی بازی خواهد توانست پا را فراتر از مرزهای تعریف شده گذارد؟
اکنون پس از گذشت از شاهکار مطلق سبک Open World در این نسل، یعنی GTA IV در مقابل GTA V ایستادهایم. این واقعیت که بزرگترین رقیب و چالش قرار گرفته در مقابل سازندگان، بازی قبلی خودشان است(!) با تاکید بر بیرقیب بودن مجموعه زنگ خطری بزرگی برای آن نیز به شمار میآید اما تجربه نشان داده است جای هیچ گونه نگرانی نیست چرا که سازندگان بازی در Rockstar در هر شماره توانستهاند مرزهایی را که خود در عناوین قبلی تعیین کننده آن بودهاند، شکسته و دست آوردهای جدیدی را برای سبک OW و صنعت بازیهای رایانهای به ارمغان آورند. سازندگان قول دادهاند GTA V پا را فراتر از تصورات تمام گیمرها گذاشته و با ارایه آزادی عملی مثال زدنی و بینقص در کنار داستانی زیبا و پرمعنی بهترین تجربه ممکن از یک عنوان Open World را به عموم گیمرها هدیه کند.
در لیست 100 بازی برتر سال The Last Of Us و Max Payne 3 به ترتیب در رتبه های 12 و 13 قرار دارد.